- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
کیـستم من؟ پـیـشـوای چـارم اهـلیـقـیـنم سـیّـد سـجّـاد، بـاب الله، زیـنالـعـابـدیـنم قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم هل اتی وکوثر و فرقان و نور و یا و سینم چون نبی مشکلگشایم، چون علی حبلالمتینم من علی بنحسین بن امیــرالـمــؤمنیـنــم نیتم، تکبیر و حمدم، کعبهام، حجرم، مقامم زمزمم، سعیم، صفایم، مروهام، رکنم، مقامم هم قـنوتم هم سجودم هم تشهد هم سلامم هم جهادم هم زکاتم هم صلاتم هم صیامم هم حیــاتــم هم نجــاتم هم امانم هم امینم من عــلــی بنحسین بن امیــرالـمـؤمنینم رکن میبـالد که دست من نماید استلامش کعبه مینازد که من از سوی حق باشم امامش هرکه ما را دوست دارد از خدا بادا سلامش هرکه با ما بود دشمن تا ابد لعن مدامش من قـسیم جنت و دوزخ به روز واپسینم من علی بنحـسین بن امـیـرالـمـؤمـنـیـنم آسمانیهـا هـمه محـو منـاجـات شب من نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من آسمان پیچد به خود در شعلۀ تاب و تب من ذات حق لبیکگو با ذکر یاربیارب من گشته محراب دعـا آغوش رب العالـمینم من علی بنحـسین بن امـیـرالـمـؤمـنـیـنم من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم درغل و زنجیر دشمن یاری اسلام کردم فتـح ثـارالله را در سـلـسله اعـلام کـردم آل سفیان را بسی رسوای خاص وعام کردم بـا بـیــان دلنـشـیــن و بـا کـلام آتـشـیـنـم من علی بنحسین بن امـیــرالـمـؤمـنـیـنم جسم بابم گشت پامال سواران، صبرکردم پیکرم ازبامها شد سنگ باران، صبر کردم سینهام آتش گرفت از داغ یاران، صبر کردم خورد سیلی برعذار گلعذاران، صبرکردم با وجود آن که بودی دست حق در آستینم من علی بنحـسین بن امـیـرالـمـؤمـنـیـنم من که خود اصل دعا روح دعا قلب دعایم شامــیـان بیحـیا دادنـد دشنام از جـفایم حلقههای سلسله خون گریه کردند ازبرایم سختتر بود از زمین کـربلا شـام بلایم ریختند از بام، خاکستر بـه فـرق نازنینم من علی بنحـسین بن امـیـرالـمـؤمـنـیـنم ظلم و بیداد و ستم از دشمنان پیوسته دیدم ده عزیز خویش را در ریسمانی بسته دیدم چشمِ گریان، صورت خونین، سربشکسته دیدم شامیان را بهر استقبال، دستهدسته دیدم حمله با تیغ زبان کردند بر قلب حـزیـنم من علی بـنحسین بن امـیـرالـمـؤمـنـیـنم عمهها منزل به منزل چشمشان در اشکریزی متحد گـشـتـند اهـل شام با قـرآنستیزی وای بر احوال آنکو خوار شد بعد ازعزیزی سرخرویی خواهرم را خواست ازبهر کنیزی کشت ازغیرت عرق جاری به صورت ازجبینم من علی بنحسین بن امـیــرالـمـؤمـنـیـنـم من که خورشید جمالم، شد غبار غم نقابم بـا سـر پاک پـدر بردنـد در بـزم شرابم پیش چشمم چوب میزد خصم بر لبهای بابم خارجی کردند در اوج مسلمانی خطابم گرچه دانستند نور چـشـم خـتمالـمرسلینم من عـلی بنحسین بن امـیـرالـمـؤمـنـیـنم
: امتیاز
|
مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
من آمـدم کـلـماتـت به من زبـان بدهـند زبـان سـادۀ رفـتـن به آسـمـان بـدهـنـد من آمـدم کــلمـاتـت مــرا فـرو ریـزنـد و مثـل زلـزله روح مرا تـکـان بدهند به من که کور و کر و لال هستم و تاریک مسیر چشمـۀ نـوری ز کهکشان بدهند به من که گوشه ای از دوزخ خودم هستم به قدرِ یک سرِ سوزن کمی امان بدهند به من مـجـال مـلاقـات با خـدا در شب به من زبـان سخـن گفـتن و بیان بدهند چه می شود که درآیـم ز پیـلـه ام امشب تمام صبح جهان را به من نشان بدهند؟ منِ سـفـالِ تـرک خـورده می شوم آرام اگر برای شکـستن به من زمـان بدهند تمـام یــافـتــه هـایـم بـه لـرزه افــتـادنـد صدای تو...کلمات تو...بلکه جان بدهند کجـاست تا کـلـمـاتـت مـرا مـنـا ببـرند برات مرقد شـش گوشـۀ جهـان بدهند؟ بـریـده ام؛ کـلـمـاتت کجاست ای بـاران که قدر تشنگی ام لحظه ای توان بدهند؟
: امتیاز
|
مدح حضرت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
سـلام! ای سـلام خـدا بـر سـلامـت! درود! ای کـلام الــهــی، کــلامـت! تو هم سجـده؛ هم سیـد السـاجـدیـنی که قلب حسیـن است بیـتالحـرامت مـسلمـان نـبـاشــم نـبـاشــم نـبـاشــم نــدانـم اگـــر بـر خــلایــق امـامـت سـلام خـدا بـر سجـود و رکـوعـت درود خـدا بـر قــعــود و قــیـامــت حـجـر بر در خانهات قطعـه سنگی مــقــام آورد سـر بـه پـای مـقـامـت تـو حَـجّی صلاتـی زکـاتی جهـادی تـو مـمـدوح بـا نـامِ زیـن الـعـبـادی تو در تـیـرگـیها سـراج الـمنـیـری تو همچون پیـمـبر، بشر را بشیـری سمـاوات و عـرشنـد در اخـتـیـارت تـو آزادۀ عـالـمـی، کــی اســیـری؟ تو در کـنـج ویـرانـهها هـم بهـشتی تـو در زیـر زنجـیـرهـا هـم امیـری به پای تو سر کرد خم « سربلندی» تو تنـها به نـزدِ خـدا سر به زیـری یـمِ هـشـت بـحـری و دُرِّ سـه دریـا ولـــی خـــداونــــد حــیّ قـــدیـــری تو «قدر» و «تبارک» تو«فرقان» و«نوری» تو عیسی تو گردون تو موسی تو طوری تو با خطـبهات شـام را شام کردی تو همچون علـی فتـح اسـلام کردی تـو از شـام، پـیــغـام خـون خـدا را به هرعصر و هر نسـل، اعلام کردی تو بـر روی دشمـن نـمـودی تبـسّـم تو حتی به «مروان» هم اکرام کردی تو دل پیش زخـم زبـانهـا گـشودی تو دعـوت ز سنـگِ لبِ بـام کـردی تو در کوفه یک لحظه دخت علی را بـه اوج خــروشــیــدن آرام کـردی تو با صبر و با حـلم و با استـقامت بـه قــرآن بـقـا دادهای تـا قــیــامـت تو زمزم، تو مروه، تو سعی و صفایی تو فرزنـد کعبـه، تو خیـف و منایی تو قرآن، تو احمد، تو حیدر، تو زهرا تـو در حُـسـن، آیــیـنـۀ مـجـتــبـایـی امـامی و، پیـغـمبـری از تـو زیـبـد کــه تــنـهــا پـــیــامآورِ کـربـلایــی کلامت بـوَد وحیِ صاعـد چه گویم تــو از پـای تـا سـر کـلامِ خـدایــی دعـا بــر دهـان و لـبـت بـوسه آرد هـمـانـا هـمــانــا تــو روح دعـایــی چه بهتر که «میثم» ثـنـای تو گوید بـرای تـو خـوانـد، بـرای تـو گویـد
: امتیاز
|